داستان چطور بود؟

کدوم یک از زوج های داستان رو دوست دارید؟

کدوم شخصیت مرد داستان رو بیشتر دوست داری؟

کدوم شخصیت زن داستان رو بیشتر دوست داری؟

۱۳۸۷ آذر ۲۵, دوشنبه

خارجی - جاده - ظهر


نمایی از یک رستوران کنار جاده. اتوبوسی می ایسته و راننده فریاد میزنه:

_ هر کسی کاری داره پیاده بشه اینجا نیم ساعت وای میستیم.

نمایی ازتوالت رستوران. در توالت باز میشه، ایمران بیرون میاد و با بی میلی در رو با انگشت اشاره اش میبنده.

ایمران: اَه... اینجا چقدر کثیفه.

ایمران حرکت سریعی رو در پشتش احساس می کنه. وقتی برمیگرده چیزی نمی بینه. اینطرف و اونطرف رو نگاهی میکنه، بازم چیزی نمی بینه ولی وقتی میخواد برگرده یهو از پشت دیوار پای دختری رو میبینه. به خودش میگه:

_ عجب آدمایی پیدا میشن، بهتره هر چی زودتر از اینجا برم.

برمیگرده تا میاد قدمی از قدم برداره صدای خفیفی رو میشنوه، محل نمیذاره ولی صدا بلندتر میشه و میشنوه که دختری میگه:

_ ولم کن...کُمـــ....

بازم محل نمیذاره ولی یهو یه چیزی از درونش بهش میگه "شاید کسی در خطر باشه" توی همین فکره که بره یا نره... صدای مردی رو میشنوه:

_ خفه شو...

دیگه طاقت نمیاره و میره جلو. پشت دیوار مردی رو میبینه که قصد اذیت کردن دختری رو داره. آهسته میره جلو و اون مرد رو از پشت میگیره، پرتش میکنه اونطرف، مرد پا به فرار میذاره. میره جلو دختره رو بلند کنه تا دستش رو میگیره دختره جیغ میزنه و ایمران عقب میره و میگه:

_ من باهات کاری ندارم. فقط... فقط میخواستم بدونم حالت خوبه؟

آمریتا که تا این لحظه موهاش جلوی صورتش بود موهاش رو میزنه کنار و اشکهاش رو پاک میکنه و با بغض میگه:

_ ببخشید فکر کردم اون... من خوبم، ممنون.

آمریتا بلند میشه و لباسهاش رو مرتب میکنه و در حالی که سرش رو پایین انداخته از کنار ایمران رد میشه. چند قدم جلو میره، به طرف ایمران برمیگرده به اون نگاه میکنه. ایمران میپرسه:

_ چیزی شده؟

_ نه... نه... فقط ...

_ چی شده؟

_ ازتون ممنونم، شما لطف بزرگی به من کردین... واقعا نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم.

_ آه... من باید این کار رو میکردم.

آمریتا به طرف ساختمان رستوران میره.

ویدئوی تبلیغ ایمران خان و آمریتا رائو

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلاااااااااااام جیگرا
واوووووووو
خیلی باحال بود ولی یه نقد بکنم؟
خیلی خیلی خیلی کم بود یه خورده حجم هر اپ رو زیاد تر کنید چون اینجوری اگه پیش برین به عمر من نمیرسه تا تموم شه...
ایمران و آمریتا هم خیلی به هم میان ها...راستی چرا اسمایل نداره!!!
آخییییییییی چه پروموی نازی بود...
منتظر ادامه اش هستم...